ملت ایران سرفراز است كه مردانى را به جامعه تقدیم مىكند كه خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین كرده بودند، و دشمنان خلق، گروهى را شهید نمودند كه براى مشورت در مصالح كشور گرد هم آمده بودند. ملت عزیز! این كودكان مدعى مجاهدت براى خلق، گروهى را از خلق گرفتند كه از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند.»
از جمله شهیدان این فاجعه دردناك، شهید حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمدكاظم دانش است. وى امام جمعه شوش، نماینده مردم شوش و اندیمشك در مجلس شوراى اسلامى، عضو هیات تحریریه مجله مكتب اسلام، نویسنده و مترجمىفرزانه بود، كه سوگنامه حاضر به یاد او نگاشته شده است.
ولادت:
شهید دانش در ششم آبان 1318 در شهرستان ذرفول در خانوادهاى روحانىدیده به جهان گشود. پدر و اجداد وى از روحانیون بنام منطقه دزفول و اطراف آن بودند. درباره پدر وى گفتهاند او در شمار كسانى بود كه با انفاس قدسى خود و خدمات شایانى كه در راه تبلیغ و ارشاد مردم انجام داد، منطقه را احیا و معارف دینى را به میان آنان برد.
وى مبارزى با شهامت بود و از جهاد با عوامل ستمگر داخلى و خارجى، باكى نداشت. وقتى شاه مىخواست مسجد فعلى شهید دانش در جنب حرم حضرت دانیال(ع) نبی در شوش را تبدیل به مهمانسرا كند، یك تنه در مقابل متجاوزان ایستاد و نگذاشت این كار انجام گیرد.
او در مقابل خارجیان بظاهر باستان شناس كه با خود، فرهنگ خودباختگى را براى ایرانیان بویژه مناطق جنوبىكشور به ارمغان آورده بودند، نیز به مقابله فرهنگى پرداخت.
ایشان بسیار خداترس بود و كردار و گفتار دیگران را حمل بر صحت مىكرد و اهل تجسس نبود. آن عالم ربانى با در اختیار داشتن «محضر ازدواج» مورد مراجعه مردم بود و از این رهگذر به حل اختلافات و اصلاح ذاتبین، همت داشت.
پدر شهید به اقامه نماز جماعت در مسجد محمدیه اندیمشك و مسجد جامع شوش و نیز رفع نیازهاى دینى مردم اهتمام بسیار داشت.
تحصیلات
مادر شهید دانش، صاحب مكتب بود و به زنان و كودكان، قرآن و احكام دینى مىآموخت. شهید دانش در دامان مادرى فاضله و پرهیزگار پرورش یافت و پیش از رفتن به مدرسه، خواندن و نوشتن را با نبوغ ذاتى و استعداد سرشار خود فرا گرفت. و از آنرو كه آموختههاى وى، به هنگام ورود به مدرسه، بالاتر از كلاس اول و دوم بود، به كلاس بالاتر منتقل شد.
یكى از مسوولان آموزش و پرورش در آن روزگار مىخواست وى را همراه خود، بهتهران ببرد تا از هوش فراوان وى، حداكثر استفاده صورت گیرد، ولى پدر وى مىخواست او وارد جرگه روحانیت شود.
ورود به حوزه علمیه دزفول
شهید دانش، پس از اتمام كلاس ششم، در سال 1330 وارد حوزه علمیه دزفول شد و به فراگیرى علوم دینى همت گماشت. وى در این دوران، گذشته از فراگیرى درسهاى حوزوى، به تبلیغ مىپرداخت و به رغم سن كم خود، منبر مىرفت. همسالان و همبازیهاى شهید، اینك دوست خود را طلبهاى بسیار جوانی مىدیدند كه براى مردم سخنرانى مىكرد و موجب اعجاب و تحسین همگان مىشد.
عزیمت به حوزه علمیه قم:
شهید دانش در نوزده سالگى، در 1336 براى ادامه تحصیل راهى حوزه علمیه قم شد و در درس امام خمینى (قدس سره) شركت جست. پیش از آن او دوره سطح را در محضر آیات عظام مشكینى، سلطانى، نورى و فاضل به پایان رسانده بود.
همسر شهید در این باره مىگوید: «وقتى من با وى در فروردین1343 ازدواج كردم، توسط شهید با امام خمینى آشناشدم. او به من مىگفت: آیتالله العظمى خمینى، اعلم مجتهدان است و تقلید ازاو، شایسته مىنماید.»
مبارزه سیاسى:
همسر شهید مىافزاید: «حجهالاسلام دانش در درس فقه و اخلاق امام شركت مىكرد و مبارزه سیاسى خود را از همان زمان آغاز كرد. او ضمن دانشپژوهى، براى تبلیغ و آگاه كردن مردم از اهداف امام، به مناطق مختلف از مرز شوروى گرفته تا مرز عراق مىرفت، و به هر كجاى دیگر، كه امكان مبارزه با رژیم ستمشاهى بود، مىشتافت. شهید دانش در پوشش تشكیل كلاسهاى قرآن به مبارزه با ظلم و جهل مىپرداخت، و از اینرو همواره مورد تهدید و آزار ساواك بود و بارها تبعید و ممنوعالمنبر گردید.»
مبارزه شهید از دهه چهل، آغاز شد و تا پیروزى انقلاب ادامه یافت. حجهالاسلام و المسلمین سید محمدكاظم دانش، بیانیههاى انقلابى و نوارهاى سخنرانى امام خمینى (قدس سره) را به مناطق مختلف مىبرد و در اختیار مردم مىگذاشت.
وى جزو موسسان گروه انقلابی «منصورون» بود و منزل خود را در اختیار آنان مىگذاشت. همسر شهید دانش، رابط وى با مبارزان بود و پیامهاى مجاهدان انقلاب را منتقل مىكرد. از شمار اعضاى این گروه، برادران: سید احمد و سید على آوایى و سردار شهید «سید محمد جهانآرا» است. سردار غلامعلى رشید یكى از فرماندهان ارشد فعلی سپاه نیز از اعضاى این گروه بود.
یكى دیگر از مبارزان منصورون، شهید«عزیز صفرى» است. وى موفق شد رئیس ساواك یزد را در بیمارستان به هلاكت برساند. او با رشادتتمام و به رغم جراحات زیادى كه در اثر شكنجه در بدن داشت، هیچ كدام از انقلابیون را لو نداد و خود در سال 1356 در ساواك به شهادت رسید.
شهید دانش با تهیه دستگاه تكثیر، اعلامیههاى انقلابى را منتشر مىكرد. او این دستگاه را مخفیانه در زیرزمین مدرسه آیتالله معزى دزفول قرار داده بود. شهید شیخ عبدالحسین سبحانی سبحانى، از مبارزان مذهبی دوران انقلاب با وى همكارى مىكرد.
وقتى ساواك پى به این كار برد و شهید سبحانى را دستگیر كرد، شهید دانش تنها كسى بود كه در زندان به ملاقات او مىرفت و كتابها و بیانیههاى انقلاب را به صورت مخفیانه در اختیار وى و دیگر مجاهدان قرار مىداد. او با عوض كردن روى جلد كتابها و استفاده از عنوانهاى دیگر، كتابهاى سیاسى و مذهبى ممنوعه، مانند «انقلاب تكاملى اسلام» را كه گاه سه سال زندانى داشت، به مبارزان مىرساند.
هنوز در منزل شهید دانش، رساله عملیه امام خمینى (قدس سره) با جلد رساله عملیه یكى از دیگر از مراجع وجود دارد.
شهید دانش در مبارزه، پیرو عقاید و مكتب اهل بیت (علیهم السلام) بود. ساواك بارها وى را مورد بازخواست قرار داد كه چرا وى به صورت غیر مستقیم و در پوشش، از شاه به عنوان یزید نام مىبرد و امام خمینى (قدس سره) را همچون امام حسین(ع) مىستاید.
شهید حجهالاسلام دانش، براى آگاهى مردم از ظلم و ستم خاندان پهلوى، به شیوههاى مختلف متوسل مىشد. هنوز برخى از جوانان دزفول، اولین نمایشنامه مذهبى اجرا شده در مسجد نجفیه را به یاد دارند، كه در آن «سعید بنجبیبر» چگونه به رویارویى با ظالمانى همچون «حجاج» پرداخته، جان خود را در راه عقیده وجهاد، نثار دین كرد.
فرزند شهید دانش خاطرات خود را از مبارزه پدر چنین بیان مىكند: «پدرم در دوران انقلاب در مسجد جامع شوش مشغول سخنرانى بود. نیروهاى امنیتى در بیرون از مسجد مستقر شده بودند و منتظر بودند سخنرانى وى تمام شود و او را هنگام خروج دستگیر كنند. وقتى سخنان شهید به پایان رسید، همه مردم او را احاطه كردند و عمامه و عبا را از تنش درآوردند و از در پشتى مسجد به صورت ناشناس او را خارج كردند. رئیس ساواك دزفول، همواره از او به عنوان مبارزى نام مىبرد كه پروندهاش سیاه است. ساواك بارها با تهدید یا تطمیع خواست، وى را از مخالفت و مبارزه دور كند، ولى هیچ گاه موفق نشد.»
سرتیپ دانش برادر شهید مىگوید: «از آنرو كه شهید با هوشیارى و كیاست رفتار مىنمود و سخن مىگفت، هرگز خبرچینهاى ساواك، نتوانستند علیه او گزارشى بدهند. سازمان امنیت از كادر رسمى و ثابت خود خواسته بود، وى را تعقیب كنند و او را شبانهروز زیر نظر داشته باشند. یك بار كه او دستگیر شد، چون ساواك علیه وى هیچ مدرك قابل قبولى نداشت، مجبور به آزاد كردن ایشان شد.»
سرتیپ دانش مىافزاید: «ساواك به منظور اغوا و فریب وى، شهید را به بازدید از سد دز و كارخانه كاغذسازى هفتتپه و صنعت قند و نیشكر برد. ساواك به خیال خود مىخواست خدمات شاه را به او نشان بدهد و چنان وانمود كند كه مردم و كشور در حال پیشرفت به سوى تمدن بزرگ است! ولى آن شهید با بیان شگردهاى استحمار و استعمار به افشاگرى پرداخت.»
برادر شهید دانش می افزاید: «ساواك كه چارهاى پیش روى خود نمىدید، همسر شهید را كه براى خواهران تبلیغ مىكرد به دزفول تبعید كرد، تا حجهت الاسلام دانش مجبور به خروج از شوش شود. او در بحبوحه انقلاب، همواره با رهبران انقلاب در ارتباط بود و بارها به ملاقات آیتالله طالقانى چه در زندان و چه پس از آزادى رفت. شهیدحجت الاسلام دانش، نماینده امام در منطقه بود و مبارزان را رهبرى مىكرد.»
مسافرت به خارج از كشور:
حجتالاسلام و المسلمین دانش، براى آگاهى از اوضاعمسلمانان به كشورهاى مصر، سوریه، عربستان و لبنان رفت. رهآورد او از این سفر، كتابهاى ارزشمندى بود كه ترجمه و انتشار یافت، و از آنرو كه ساواك بهوى اجازه هیچگونه فعالیت فرهنگى را نمىداد، وى براى گرفتن مجوز انتشار، از نام مستعار «كاظم ابوعالى» استفاده كرد.
مبارزه با گروههاى الحادى:
شهید دانش، گذشته از مبارزه با رژیم ستمشاهى، به مبارزه به بهائیت پرداخت. او در اطراف قم، تهران و مناطق جنوب به این كار اهتمام داشت. مناظرههاى وى با رهبران بهائى، زبانزد مردم بود و همگان شهامت و آگاهى دینى او را مىستودند.
شهید دانش با كمونیستها نیز به بحث و گفتگو مىنشست. او با در اختیار گذاشتن تربیون آزاد در مسجد زرگران دزفول، به مدعیان فرصت مىداد افكار و عقاید خود را مطرح ساخته، قضاوت را به مردم واگذارند. این شیوه، در ارتقاى بینش مذهبى مردم بسیار مؤثر بود.
مبارزه شهید با مكاتب انحرافى، آنچنان اوج گرفت كه رهبران گروههاى الحادى، حضور در مجلس او را تحریم كردند.
تبلیغ و منبر:
شهید دانش از طریق رابطهاى خود به تبلیغ مخفیانه در ارتش، همت گماشت. او با ارتباط با جمعى از درجهداران و سربازان، به افشاگرى می پرداخت. نقش او در آگاه نمودن ارتشیان در جریان جنگ «ظفار» چنان ساواك را به خشم آورد، كه وى را سه سال ممنوعالمنبر كرد. از اینرو، شهید به صورت ناشناس به تبلیغ و فعالیتهاى زیرزمینى در دزفول و اهواز پرداخت. وى به همراهخانواده خود راهى مرکز خوزستان شد و در یكى از منازل مدرسه آیتالله بهبهانى اهواز سكونت گزید.
همسر شهید دانش در این باره اظهار مىدارد: «برنامههاى تبلیغى شهید، بسیار جذاب و جوانپسند بود. وقتى از مجلسى به جاى دیگر مىرفت، جوانان او را همراهى مىكردند، چون مشتاق بودند سخنان وى را بیشتر بشنوند و بیشتر با معارف ناب اسلامى آشنا شوند. از اینرو شهید بسیار مطالعه مىكرد و دیر به منزل مىآمد.»
وی می افزاید: «شهید با همه نشست و برخاست داشت. برخى او را از معاشرت با افراد هیپى و بیتل نهى مىكردند، ولى شهید دانش معتقد بود تا مرز حلال و حرام، باید با همه رابطه داشت و بر همه، اسلام واقعى را عرضه كرد. اطلاعات و آگاهى او بسیار خوبو متناسب با روز بود، زیرا زبان عربى و انگلیسى را مىدانست و با استفاده ازعلوم و دانش روز، به نشر تعالیم اسلامى همت داشت.»
ترجمه و نویسندگى:
شهید دانش جزء هیات هفت نفره تحریریه مكتب اسلام و مسوول پاسخ به سوالات این مجله بود. او همچون استاد مطهرى، براى آگاهى نوجوانان و جوانان به نگارش داستان زندگى اصحاب پیامبر (ص) پرداخت. این داستانها، پس از چاپ در مكتب اسلام، با عنوان «سیماى فداكاران» در دو جلد منتشر شد و در سالهاى پیش، كتاب سال شناخته شد. گرچه او مىتوانست فقط مقالات فلسفى، دیالكتیك و متافیزیك بنویسد، ولى ترجیح داد مطالب همهفهم و خواصپسند، بنگارد و از این راه خدمت بزرگى به اسلام كند.
خدمات پس از انقلاب:
شهید دانش، پس از انقلاب مقیم شهر شوش شد و سرپرستكمیته انقلاب اسلامى گردید. او بنیانگذار سپاه پاسداران و كمیته امداد امامخمینى نیز بود.
او در شكستن اعتصابهاى پس از انقلاب كه به تحریك ضد انقلابیون انجام مىگرفت، نقش بسیار فعالى داشت.
منطقه مرزى شوش، با تفاوتهاى قومى و گروهى ساكنان آن و تعصبهاى جاهلانه بهجاى مانده از روزگار سیاه جهل و استبداد، وجود شخصى همچون او را مىطلبید تا بتواند همگان را به دور هم گردآورده، منطقه را با نقش محورى خود سامان دهد.از اینرو ایشان، از سوى امام خمینى (قدس سره) به امامت جمعه شوش برگزیده شد.
شهید دانش در جمعآورى اسلحههاى موجود در دست مردم كه در زمان انقلاب و هنگام تسخیر مراكز نظامى به دست آمده بود، نقش بسزایى داشت. همچنین او به میان شیوخ منطقه مىرفت و اسلحههایى را كه صدام به آنها براى جنگ با نظام نوپاى جمهورى اسلامى داده بود، مىگرفت و در اختیار نیروهاى مدافع انقلاب قرار مىداد.
در جریان بازدید از مناطق جنوب، وى از شیوخ تعهد مىگرفت علیه نظام اسلامى، اقدامى نكنند و منطقه را به آشوب نكشانند. او در یكى از روزها كه براى سركشى به میان عشایر عرب رفته بود، با اینكه روزه بود، ولى از خوردن افطار امتناع كرد و حاضر نشد بر سر سفره شیخ عشیره بنشیند، مگر اینكه او اسلحههاى صدام را به وى بدهد و تعهد كند منطقه در آرامش باشد.
«صدام» براى سر شهید دانش جایزه تعیین كرده بود و عوامل نفوذى عراق همواره مترصد ترور وى بودند. از اینرو در یكى از بازدیدهاى شهید از پاسگاه مرزى، آن پاسگاه توسط نیروهاى عراقى گلولهباران شد.
همسر شهید مىگوید: «به یاد دارم در بازگشت از یكى از مناطق، شهید به همراه خود دستههاى كلاشینكوف را كه هنوز سفید بود و حتى رنگ نشده بود همچون بستههاى هیزم به منزل آورد. چند گونى فشنگ نیز در میان این محموله بود.»
نمایندگى مجلس شوراى اسلامى:
شهید دانش در اردیبهشت 59، به خاطر درایت سیاسى و خدمات تحسینبرانگیز خود، از سوى مردم شوش و اندیمشك به نمایندگى مجلس شوراىاسلامى برگزیده شد.
شهید دانش همزمان با نمایندگى مجلس شوراى اسلامى، در ستاد جبهه و جنگ خدمت مىكرد و هر پانزده روز، یك بار به جبهه مىرفت. با شهید چمران در ارتباط بود و نیز در بازگشت از جبهه، به حضور فرماندهان جنگ مىرسید و اوضاع را گزارش مىكرد.
وى عضو كمیسیون مسكن مجلس بود و در خدماترسانى به جنگزدگان بسیار تلاش مىكرد.
شهادت:
و سرانجام در شامگاه هفتم تیر 1360، همراه با شهید مظلوم آیتالله بهشتى و دیگر شهداى حزب جمهوری اسلامی به لقاءالله رسید.
گفتمان دینی
نظرات شما عزیزان:
|